برشی از کتاب عهد دل:
اقامه بستم به نیت دو رکعت نماز حضرت قائم روحی فدا
الفاظ را بی اختیار و با سوز و گداز می گفتم؛ فکر اینکه ممکن است آن سید حضرت بوده باشد چنان بی قرارم کرده بود که بی اختیار اشکم جاری شد و به ناله و فغان افتادم عبارت «الوعده وفا» در ذهنم تکرار می شد به سجده رفتم برای ذکر صلوات، که احساس کردم پشت گردن و پهلویم داغ شد و قلبم به چنان تپشی افتاد که نفسم گرفت؛ موجی از گرما و بوی خوش کنارم به جنبش آمد.کسی نشست. سر از سجده بلند نکردم، اما بی اختیار صلوات را بلند گفتم. صدای آشنا گفت:آقای عسگری! سلام علیکم «الوعده وفا»…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.