گزیده ای از کتاب ناجی کاروان
از روزگار رفته بر پهلوانان نامیِ ایران جز اندکی نقل نشده است. حکایت پهلوان عبداالله از زمره چنین روایت هایی است. از گذشته او جز پیشه پهلوانیِ پدرانش ذکری به میان نیامده و همینقدر نقل است که او بزرگمردی بوده زاده اصفهان، که در اواخر دوران صفوی زندگی می کرده است.
به دلیل پایگاه محکم شیعیان در دوران صفویه، عبداالله، که همچون پدرانش به آیین و مرام مولای متقیان حضرت علی (ع) اعتقاد داشته، فرصتی مناسب مییابد تا به همراه یارانش در بسط این مکتب تلاش نماید.
از این رو، در کنار مهیا ساختن چندین گود و زورخانه در نقاط مختلف ایران، کاروان زائران خانه خدا و عتبات عالیات را حمایت و امنیت آنان را در برابر راهزنان تأمین مینموده است. آوازه رشادتهای عبدالله، در مواجهه با غارتگران، چنان بود که تا مدتها پس از مرگش، هیچ راهزنی جسارت حمله به کاروانی را که نام عبداالله بر آن بود، نداشت.
مشهور است عبدالله از زورآزمایی به جهت خودنمایی در میان جمع دوری میکرد و تا میانسالی که به کل زورآزمایی را کنار نهاد، کسی نتوانست پشت او را به خاک برساند. داستان کتاب ناجی کاروان از جمله حکایات مثال زدنی زندگی این پهلوان است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.