گزیده ای از کتاب مرد بیدار
پهلوان محمد مازار در میانه دوره قاجار، در شهر یزد زندگی می کرد.
شهرت او در مردانگی و پهلوانی، بسیاری از علاقه مندان را به شهر بادگیرها می کشاند و آوازه پهلوان در دربار ناصری پیچیده بود. قدرت و جسارت او، حسادت بسیاری را برمی انگیخت، آنچنان که در جوانی، یکی از دشمنان، با خنجر مجروحش کرد و این زخم با گذر زمان، باعث از کارافتادگی دست پهلوان شد.
آورده اند که پس از آن نیز دست از مبارزه نکشید و با یک دست در میدان ظاهر می شد. پهلوان محمد مازار که در منش، امام علی (ع) را مقتدای خود می دانست، در میانسالی قصد زیارت بارگاه امام رضا (ع) را می کند. حکایت پیش رو در کتاب مرد بیدار، از جمله حکایات مشهور به جا مانده از این سفر است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.