درباره نویسنده:
حبیب احمدزاده ۲۷ مهرماه سال ۱۳۴۳ در آبادان متولد شد. پدرش از اهالی دلوار در شهرستان تنگستان است.احمدزاده فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران و دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس است. او از جمله فعالان در عرصه ادبیات و هنر پایداری بوده و تا کنون دو کتاب و چندین فیلمنامه در این زمینه نگاشته است.. احمدزاده در دوران جنگ به عنوان یک دیده بان، روزانه 10 ساعت مواضع خودی و دشمن را زیر نظر داشته و ذهنی تصویری از جنگ دارد. او از جمله فعالان در عرصه ادبیات و هنر پایداری بوده و تا کنون چندین اثر داستانی و فیلمنامه نگاشته است.
حبیب احمدزاده: از روز اول فارغ از دعوای ایران و عراق به موضوع نگاه می کردم و اصلا قصد نداشته ام بگویم عراق بدبود و ایران خوب. به این مسأله تنها به عنوان یک مقطع از حرکت آدمی نگریسته ام به طوری که حتی سعی کرده ام از واژ ه عراق هم کمتر استفاده کنم. از همان روز اول، کتاب را برای آن طرف مرز نوشتم برای اینکه می خواستم این ارز شها را برای انسا نهایی که آن سوی مرزهای ایران هستند، مطرح کنم.
خیلی از داستانهای جنگی طوری هستند که باید سوزانده شوند زیرا باعث به وجود آمدن کینه بین دو ملت می شود در حالی که شطرنج با ماشین قیامت و داستا نهای شهر جنگی این طور نیستند و من این دیدگاه را مدیون مطالعه ای می دانم که پیش از جنگ داشته ام و همین طور حاصل آشنایی با آد مهای بزرگی بود که زمان جنگ دیدمشان. این نوع جدید داستان نویسی در قالب عرفانی نظامی( mystico – military ) نامیده می شود.
برشی از کتاب:
خب، با این تفاصیل که گفتم، شما، چرا باید در این نبرد نابرابر، که مرگ درش حتمی یه، شرکت کنید؟ حتی بنده، با کمترین اطلاعات نظامی، می تونم ادعا کنم که شما شکست خوردهید، از پیش شکست خورده. درست مثل حضرت آدم و همه آد مهای قبل و بعد از ما! و چرا من هم باید در این نبرد احمقانه شرکت کنم؟ اون هم وقتی که هیچ اعتقادی بهش ندارم؟ صفحه 27
از همین قلم:داستانهای شهر جنگی ( سوره مهر)
افتخارات: تنها رمان تقدیر شده در کتاب سال دفاع مقدس(۱۳۸۵)
ـ کاندید قلم زرین و کاندید کتاب سال جمهوری اسلامی ایران(۱۳۸۵)
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.