مطالعه کتاب تبسم اشکها ، خاطرات شیرین آزاده اکبرنیا که با قلمی شیوا، جذاب و صادقانه نوشته شده است، برای نسلی که آن دوره را تجربه نکرده اند، بازنمون این معماست که چرا عراق و صدّام با همه ی حمایتهای ابرقدرتها و کشورهای ثروتمند منطقه، هرگز نتوانست نه در جبهه و نه حتی در اردوگاه های اسرا کمترین موفقیتی کسب نماید.
آزاده عبدالحمید اکبرنیا در مقدمه این کتاب چنین آورده است:
“وقتی جنگ شروع شد، من سیزده ساله بودم و خیلی دوست داشتم که به جبهه بیایم . اما مسئولین چنین اجازه ای به من نمی دادند. بعدتر با اجازه پدرم به جبهه رفتم. در بهمن سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی، به همراه تعدادی از دوستانم به اسارت نیروهای دشمن درآمدیم. بیش از هفت سال و نیم را در 4 اردوگاه عراقی گذراندم.”
تبسم اشکها کتابی است شامل عناوین متنوعی از جمله : آغاز اسارت، خواب آزادی،آمدن هیئت صلیب سرخ، برنامه های فرهنگی آزادگان ، دعایی که زود به اجابت رسید،حمله به عزاداران حسینی،دهه فجر، انتقال به رمادی، ، حفظ قرآن، پذیرش قطعنامه 598، زیارت کربلا و نجف،پیام نوروزی حاج آقا ابوترابی، خبر ارتحال امام خمینی(ره)، پیش به سوی آزادی و ….»
اکبر نیا در این کتاب توضیح می دهد چگونه به راحتی می شود با سختی های طاقت فرسا کنار آمد، چگونه برخی قضاوتهای سطحی و تدبیرهای نابجا، کاری را که دشمن از انجامش ناتوان بوده به انجام رساند.« در بخشی از این کتاب با عنوان « یک اختراع دیگر» چنین می خوانیم:
“مشکل دیگری که ما داشتیم کمبود خودکار بود. درست است که خودکار و استفاده از آن آزاد بود، ولی خود عراقیها هیچگونه خودکار و قلمی به ما نمی دادند و ما فقط می توانستیم از صلیب سرخ خودکار بگیریم و با توجه حجم استفاده از این خودکارها، جوهر آنها به زودی به اتمام می رسید. برای رفع این مشکل و برای به دست آوردن جوهر خودکارها، تعدادی از بچه های خلاق و مبتکر اردوگاه دست به کار شدند و با استفاده از دوده هایی که در جداره دودکش حمام باقی می ماند و اضافه کردن مقداری نفت به آنها، جوهر مشکی و با استفاده از برگ گلهای نازی که پیرامون باغچه ی سبزیجات کاشته شده بود، جوهر آبی برای خودکارها درست کردند و این ابتکارات باعث شد که از لحاظ امکانات نوشتاری به خودکفایی برسیم.”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.