بخشی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم:
نامه سی و یکم عزیز من!
از این که این روزها، گهگاه ، و چه بسا غالباً به خشم می آیی، ابداً دلگیر و آزرده نیستم.
من خوب می دانم که تو سخت ترین روزها و سال های تمامی زندگی ات را می گذرانی؛ حال آن که هیچ یک از روزها و سال های گذشته نیز چندان دلپذیر و خالی از اضطراب و تحمل کردنی نبوده است که با یادآوری آنها، این سنگ سنگین غصه ها را از دلت برداری و نفسی به آسودگی بکشی …
صبوریِ تو…صبوریِ تو…صبوریِ بی حساب تو در متن یک زندگی ناامن و آشفته، که هیچ چیز آن را مفرح نساخته است و نمی سازد، به راستی که شگفت انگیز ترین حکایت هاست …
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.