شتری که بیگناه بود
کودکان از شنیدن داستانها لذت میبرند. به خصوص درباره الگوهای شخصیتی و رفتاری چون پیامبران الهی گفتگو میشود. این داستانها به خصوص برای کودکانی که در خانوادههای مذهبی و معتقد رشد میکنند، بسیار مفید است. و آگاهی افراد از زندگی این بزرگان از همان دوران کودکی اهمیت دارد تا با سرشت رفتاری آنها مخلوط شود و زندگی و آینده آنان از رفتار پیامبران اثر بپذیرد. علاوه بر این داستان پیامبران الهی به واسطه اتفاقات مهم و خاص خودشان برای کودکان جذابیت بسیاری دارد.
در مجموعه داستان پیامبران با داستان زندگی و قصههای 12 نفر از پیامبران بزرگ برای کودکان به صورت داستان آشنا میشویم. در این کتاب داستان حضرت صالح(ع) را میخوانیم.
برشی از کتاب:
پدر گفت: «آنها میگویند صالح باید به ما ثابت کند که فرستادۀ خداست.» حضرت صالح(ع) گفت: «بله… آنها از من میخواهند با معجزهای قدرت خدا را نشانشان بدهم.» پدر پرسید: «آیا نمیتوانی از خدا بخواهی تا با معجزهای، قدرتش را نشان بدهد؟» صالح(ع) گفت: «چرا؛ قرار شد فردا همۀ آنها در همین جا جمع شوند تا معجزۀ خدا را ببینند.» حَمود با تعجب پرسید: «چه معجزهای عموصالح؟» صالح(ع) جواب داد: «باید منتظر بمانی تا با چشمهای خودت معجزۀ خدا را ببینی!» فردای آن روز، همۀ مردم شهر پای کوه جمع شدند. حَمود هم کنار پدر و مادرش ایستاده بود. صالح روی تختهسنگی ایستاد و گفت: «ای مردم! من شما را دعوت کردم تا به خدای یکتا ایمان بیاورید؛ اما بیشترِ شما دست از بتپرستی برنداشتید. من یک بار دیگر شما را به سوی او دعوت میکنم، پیش از اینکه دیر شود.» مردی گفت: «ای صالح! اگر راست میگویی، قدرتِ خدایت را نشانمان بده تا به او ایمان بیاوریم.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.