برشی از کتاب عروس حاج غلام حسین:
یک لحظه همهجا برایم عوض شد. دیگر در این عالم نبودم؛ اصلا من خودم نبودم. از صحنهای که میدیدم، ماتم برد. قبر در برابر چشمانم اتاق بزرگی شد با نورافکنهای زیبا و نورانی. اتاق پسرم گلستانی بود پر از گلها و سبزههای زیبایی که دیگر هیچوقت نظیر آنها را در دنیا ندیدم. خدا میخواست نه بترسم و نه آن لحظه بقیه را از موضوع آگاه کنم؛ انگار خدا دلم را وسعت داده بود و میخواست جایگاه اسحاق را نشانم دهد که آرام بگیرم و اشک نریزم. خم شدم به طرف قبر و آهسته گفتم: «شفاعتم رو بکن عزیزِ دلِ مادر!»
میم –
سلام
پیشنهاد میکنم دوستان حتما کتاب عروس حاج غلامحسین رو بخونند.
واقعا خوندن زندگینامه شهدا، خصوصا زندگی مادری که از ۷ سالگی کارهای سخت عجیبی را تحمل میکرد و دوام می آورد، برای روحیه همه ما علی الخصوص در این دوران خیلی نیازه
از نویسنده و انتشارات ممنونم
وفا –
سلام
بنظر من کتاب عروس حاج غلامحسین یکی از بهترین کتابهای دفاع مقدس هست که خوندنشو به همه دوستان توصیه میکنم
تابان –
کتاب آموزنده ای بود. از صبر و ایمان این زن لذت بردم و نثر روانی داشت و بخوبی فضاسازی شده بود
معتاد کتاب –
کتاب با قلم روانی نوشته شده بود و همراه داستان میکرد پرداختن به جزئیات و به تصویر کشیدن زندگی ساده روستایی و سختی هاشون تجربه خیلی جالبی بود کلی با داستان میشه خندید و گریه کرد
رضا –
باسلام
خیلی کتاب خوب وعالی بود ممنون از نویسنده خوش قلم این کتاب