برشی از کتاب پسری از خیابان اروس:
صبح از خانه زدم بیرون. از صندوقچه ی نویسندگی ام یک دفترچه ی یادداشت و مداد برداشتم گفتم شاید چیز جالبی دیدم و یادداشت کردم – مثل نویسنده ها! – آقای بهداد میگفت برای اینکه مصالح برای نوشتن داشته باشید، باید خوب ببینید و زیاد یادداشت بردارید. از سر کوچه که آمدم بیرون حواسم را جمع کردم ببینم از کجا میروم و از کجا سردر می آورم تا موقع
برگشتن به خانه گم نشوم. حواسم بود ببینم محله ی ما کتاب فروشی خوبی دارد که بشود کتاب های خوب و جدید را از آن خرید یا نه و اتفاقا خیلی زود یک کتا بفروشی خوب پیدا کردم. اول از همه یک نقشه ی تهران برداشتم و بعد حسابی قفسه های کتاب را گشتم. دلم میخواست به اندازه ای پول داشتم که همه ی کتاب هایش را بخرم، اما به قول مامان، دست به نقد، جلد سوم «قصه های مجید » را خریدم. تعریف این قصه ها را زیاد شنیده ام.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.