برشی از کتاب تخم مرغ طلایی:
در این هنگام صدای زنگ مدرسه به گوش رسید.آقای معاون دستی به شانه ی سعید و مجید زد و گفت:«بچه های زرنگ و بازیگوش!زنگ خورد.سریع بروید سر کلاس و با هم دوست باشید.سعی کنید توی کارهای خوب زرنگ باشید و خوب فکر کنید.
سعید و مجید به هم نگاه کردند و لبخندی زدند و رفتند روی نیمکت خودشان نشستند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.