برشی از کتاب مثل تو بانوی من فاطمه:
یک روز نانا را صدا کردم: «زود بدو بیا. بانو دارد حرف میزند و میخندد؛ ولی هیچ کس را نمیبینم!» نانا گفت: «خب … شاید با یک فرشته حرف میزند. یادت است گفته بودم فرشتهها به خانه پیامبر میآیند؟ بانو خدیجه هم این قدر خوب است که حتماً فرشتهها خیلی دوستش دارند.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.