در بخشی از کتاب سه دقیقه در قیامت میخوانیم:
بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر جراح، ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده نداره… بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه.
یکی دیگه از پزشکها گفت: دستگاه شوک رو بیارین… نگاهی به دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من میتوانستم صورتش را ببینم! حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد! من افکار افرادی که داخل اتاق بدند را هم میفهمیدم.
همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم. برادرم با یک تسبیح به دست، نشسته بود کنار درب اتاق عمل و ذکر میگفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری میگفت. اما از آن عجیبتر اینکه ذهن او را میتوانستم بخوانم.
کتاب سه دقیقه در قیامت ، اثر مکتوبی است با موضوع تجربهی بازگشت از مرگ یا NDE که به بیان تجربهی مرگ و بازگشت از مرگ یکی از جانبازان مدافع حرم میپردازد که طی این تجربه، حسابرسی برزخی اعمال و برخی اتفاقات آینده را از نزدیک مشاهده کرده بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.