برشی از کتاب :
توی نامه نوشته بود «حالم خوب است.» باز دلم طاقت نیاورد.
گفتم «یه سر میرم زندان میبینمش و میام.»
از دور دیدمش.
داشت میآمد.
خودش را به زور میکشید و یکوری راه میرفت؛
خونین و مالین.
تا آمدم حرف بزنم، گریهام گرفت.
-تو که گفتی حالت خوبه!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.