عزیز مصر
کودکان از شنیدن داستانها لذت میبرند. به خصوص درباره الگوهای شخصیتی و رفتاری چون پیامبران الهی گفتگو میشود. این داستانها به خصوص برای کودکانی که در خانوادههای مذهبی و معتقد رشد میکنند، بسیار مفید است. و آگاهی افراد از زندگی این بزرگان از همان دوران کودکی اهمیت دارد تا با سرشت رفتاری آنها مخلوط شود و زندگی و آینده آنان از رفتار پیامبران اثر بپذیرد. علاوه بر این داستان پیامبران الهی به واسطه اتفاقات مهم و خاص خودشان برای کودکان جذابیت بسیاری دارد.
در مجموعه داستان پیامبران با داستان زندگی و قصههای 12 نفر از پیامبران بزرگ برای کودکان به صورت داستان آشنا میشویم. در این کتاب داستان حضرت یوسف(ع) را میخوانیم.
برشی از کتاب:
یوسف در زندان روزهای سختی را میگذراند؛ اما امیدش به خدا بود و او را شکر میکرد.
روزی دو نفر از زندانیها پیش او آمدند. یکی از آنها گفت: «ای یوسف! من در خواب دیدم که مقداری نان روی سرم گذاشتهام و پرندگان آن را میخورند. معنی خوابِ من چیست؟»
یوسف آهی کشید و گفت: «معنی خوابت این است که به زودی اعدام میشوی و پرندگان، مغزِ سرت را میخورند!»
زندانیِ دیگر که اسمش «اسحاق» بود، گفت: «من در خواب دیدم که از انگور شراب میسازم.»
یوسف گفت: «تو به زودی از زندان آزاد شده و در قصر پادشاه، به کار مشغول میشوی.»
هنوز چند روزی نگذشته بود که مردِ اول را برای اعدام بیرون بردند. اسحاق را هم از زندان آزاد کردند و همانطور که یوسف گفته بود، او در قصرِ پادشاه مشغول کار شد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.