برشی از کتاب:
دورتر از آنها، ابوذر تنها و جا مانده، دستهای خشکیده و زبر خود را بر روی ابروانش، سایبان کرد. اثری از سپاه مدینه نبود. برگشت و به شترش نگاه کرد. شتر دیگر توان راه رفتن نداشت. ابوذر بار کوچک خود را بر دوش گرفت، شتر را آنجا رها کرد و راه افتاد…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.