مجروح یک عکس در دستش بود. آن عکس را به من نشان داد. عکس دختر کوچکش بود. گفت: «من زن و بچه دارم، تو را به خدا من را با خودت ببر! » ستون از من فاصله گرفته بود. خواستم از او خداحافظی کنم.
همینطور که روی زمین افتاده بود، با هر دو دستش ساق پای چپم را گرفت. سعی کردم پایم را از دستش رها کنم؛ اما محکم پایم را گرفته و به سین هاش چسبانده بود. پایم را با قدرت کشیدم. او هم با پای من
روی زمین کشیده شد. ستون را دیگر نمیدیدم. وحشت وجودم را گرفت. نمیدانستم ستون به کدام سمت رفته است. با پای راستم یک ضربه به دستش زدم. اما باز رهایم نکرد. آنقدر با پوتین به دستش زدم، تا رهایم کرد. عکس دخترش در دستش مچاله شده بود. هوا رو به تاریکی میرفت. اگر ستون را پیدا نمیکردم، با شهدا و مجروحانی که روی زمین بودند، هیچ فرقی نداشتم

سرودهای بیتکرار
45,000 تومان 40,500 تومان

حدیث حاضر غایب
150,000 تومان 135,000 تومان
آوازهای یک تردست
50,000 تومان 45,000 تومان
خاطرات خودنگاشت عبدالرضا طرازی
ناموجود
شناسه محصول:
9786000332235
دسته: متفرقه
توضیحات
توضیحات تکمیلی
قطع کتاب |
رقعی |
---|---|
رده سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
392 |
ناشر | |
نویسنده | |
شابک |
9786000332235 |
نوبت چاپ |
اول |
نظرات (0)
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آوازهای یک تردست” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.