گویا قاسم دیگر نه صدایی می شنید و نه چیزی می دید. بی حرکت چون شاخ های خرما بر درخت خشک شده بود.
دلش نمی خواست رؤیایی که دیده بود به حقیقت بپیوندد. پس چرا مادرش گفته بود خواب صبح تعبیر ندارد؟ اگر تعبیر بشود چه؟ عرق سردی روی بدن قاسم نشست. لرزید. چه باید می کرد تا رؤیایش به حقیقت نزدیک نشود؟ حارث که روی دو پا نشسته بود و به حرفهای شیث گوش میکرد، از اینکه قاسم را بی حرکت میدید تعجب کرده بود.
-10%اتمام موجودیامیر نجفیزینب امامی نیا
توضیحات
توضیحات تکمیلی
قطع کتاب |
رقعی |
---|---|
رده سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
212 |
ناشر | |
نویسنده | |
شابک |
9786000322649 |
نوبت چاپ |
دوم |
سال انتشار |
1399 |
نظرات (0)
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مردان نخیله” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.