از کتاب : ابوجاسم وارد حمام شد. یک دفعه یاد خوابم افتادم. به طرف عادل رفتم و دیدم با سیم برق ور میرود. وقتی آب داغ میشد، باید سر لخت سیم را از داخل منبع آب بیرون میآوردند، وگرنه با ریختن آب روی سر و کلهمان، دچار برقگرفتگی میشدیم. عادل را صدا زدم و گفتم: «میخوای چه کار کنی؟» او که از دست ابوجاسم عصبانی بود، گفت: «دیگه جونم به لبم رسیده. میخوام بکشمش و همه رو از شرش خلاص کنم.» او را از فکرش منصرف کردم و گفتم دیشب خوابش را دیدهام. چند روزی گذشت. سیدمحمد ابوجاسم دنبال عادل آمد. گفت پنکه خراب شده و از عادل خواست برود درستش کند. عادل رفت و زیاد طول نکشید که برگشت. انگار ابوجاسم فهمیده بود که آن روز عادل قصد داشته او را بکشد. عادل را به اتاق برده و گفته بود: «پنکه خراب نیست ولی مغز تو خرابه.» فشنگی توی اسلحهاش گذاشته و گفته: اگر این رو به تو بدم، من رو میزنی؟» عادل میگفت: «گفتم آره، میزنم. ابوجاسم عصبانی شد، لگد و کشیدهای به صورتم زد و گفت: «امشی، روح.» (گمشو، برو.)
-10%اتمام موجودیساسان ناطق
فتاح
20,000 تومان 18,000 تومان
سینمای مقاومت (نظریه ها ، سیاست ها ، تقد ها)
45,000 تومان 40,500 تومان
سید آسایشگاه 15
10,000 تومان 9,000 تومان
خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سید جمال ستاره دان
ناموجود
شناسه محصول:
9786000302757
دسته: متفرقه
توضیحات
توضیحات تکمیلی
قطع کتاب |
رقعی |
---|---|
رده سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
216 |
ناشر | |
نویسنده | |
شابک |
9786000302757 |
نوبت چاپ |
اول |
نظرات (0)
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سید آسایشگاه 15” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.