مخاطب کتاب : گروه سنی ج سالهای سوم و چهارم و پنجم دبستان
تصویرگر : سحر فرهادروش
برشی از کتاب خواب آش :
جیلینگ جیلینگ ، جیلینگ جیلینگ
گله اومد از توی ده
هاپول اومد همراهشون
چون کارشو خوب بلده
به گله گفت ، راحت باشین
هرجا می خواین ، چرا کنین
اگر یه وقت گرگه اومد
بع و بع و بع صدا کنین
هاپولی اینو گفت و رفت بشینه
تا که حسابی گله رو ببینه
گفت با خودش : باید که من بتونم
امروز و تا غروب بیدار بمونم
نه خواب برم ، نه تو خیال و رویا
تا که یه وقت گرگه نمونه تنها
خودش نفهمید که چی شد ، چه جور شد
نگاش یهو از روی گله دور شد
دید که یه خاله ریزه
روی سرش یه دیگ گنده داره
برای یک کشاورز
یه عالمه نون و غذا می آره
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.