شوراب و هشو (مجموعه عروسک ها از بهشت می آیند)

مخاطب کتاب :  گروه سنی کودک و نوجوان

برشی از کتاب شوراب و هشو :
هشو بی توجه به ملوچ به مرد فروشنده نزدیک شده و در حین حرف زدن با او چند کلوچه نان خرمایی را زیر لباس خود مخفی می کند.
هشو : آقا ، من چندتا نون خرمایی می خوام .
پیرمرد : پول داری ؟
هشو : اگه از کلوچه هات خوشم بیا پولشو می دم.
پیرمرد : برو هر وقت پول داشتی بیا تا بهت کلوچه بدم.
هشو : شما فروشنده بد اخلاقی هستین.
پیرمرد : برو پی کارت بچه جان .(پیر مرد متوجه سرقت نان خرمایی ها می شود ) هی … چندتا از کلوچه های من نیست . مردم … به دادم برسید . این پسر از من دزدی کرد .
هشو : (دستپاچه ) من کاری نکردم . شما ….