نمای نزدیک:10تا موتورسیکلتی که ردیف به ردیف کنار هم ایستادهاند تا داور سوت بزند و مسابقه را شروع کنند، شاید هنوز در ابتدای کتاب نمیدانند که نویسنده چه سرنوشتی برای هرکدامشان رقم زده است. البته موتورسیکلت اولی که کلاه ایمنی ندارد، سرنوشتش معلوم است؛ به زمین میخورد و روحش میرود آن بالاها پیش ابرها. آنجا که یک روح موفرفری نشسته و دلش میخواهد لای ابرها تکچرخ بزند. وقتی قرار است برای موتورسیکلتها قصه بنویسی، تخیل مرزی ندارد. مثلاً موتورسیکلت دوم میتواند با یک موتورسیکلت آبی ازدواج کند و سومی هم توی باتلاقی گیر کند و بعد یک آقای نویسنده نجاتش بدهد و وقتی موتورسیکلت میخواهد برود کاغذهای آقای نویسنده را بیاورد، آنقدر تند ویراژ بدهد که غش کند و بیفتد روی زمین. چهارمی هم خودش را میزند به موشمردگی که پلیس دستش را رو میکند و سرنوشتش به زندان موتورها ختم میشود. پنجمی دلش میخواهد آنقدر بالا برود که به ماه برسد و ششمی…
در داستان« فسقل قصههای موتوری» نوشته فریبا کلهر با این موتورسیکلتهای افسانهای میشود حتی به آسمان رفت و توی چاه افتاد و به دست قورباغه جادویی نجات یافت. نویسنده دراین قصههای فانتزی از ساختن قصههای عجیب نمیترسد و آن را بخشی از جهان غریب کودکان میداند.
نمای میانی:بیست سال طول کشید تا او از اقلیم کودکان، به دنیای بزرگترها سفرکند. دراین بیست سال که ابتدای آن به دهه شصت برمیگردد، فریبا کلهر کتابهای بسیاری برای کودکان و نوجوانان نوشت و جایزههایی هم دریافت کرد. او سیزده سال سردبیر ماهنامه «سروش کودکان» بود و دهه هشتاد آغاز دورانی بود که نشان داد ادبیات داستانی بزرگسال را هم به همان خوبی ادبیات کودک میشناسد. کلهر متولد ۱۳۴۰ و اهل تهران است.
نمای دور:فریبا کلهر: داستانهای من چند دستهاند؛ قصههایی دارم که به طور واضح چیزی را آموزش میدهند، مثل همین مجموعه« فسقل قصههای موتوری» که در آن موتورسواری و خطراتش را به صورت قصه برای کودکان نوشتهام و از همان اسم قصه معلوم است که خواننده با یک متن آموزشی روبهروست؛ هرچند سعی کردهام زیاد دستم رو نباشد.
بیشتر نویسندهها و شاعرها از این دست محصولات دارندکه باید هم داشته باشند، چون ادبیات کودک فقط متن داستانی و ادبی نیست. در هیچ کجای دنیا ادبیات کودک فقط به شعر و قصه محدود نمیشود. ادبیات کودک و نوجوان مجموعهای از خواندنیهاست که یکیاش داستان است و بقیهاش شعر و مطالب علمی و تاریخی و… وقتی میگوییم ادبیات کودک، یکیاش قصه محض و شعر محض و بقیهاش آموزش است. دوم اینکه هرچقدر هم به اصیل بودن وجه زیباییشناختی ادبیات کودک اعتقاد داشته باشیم؛ مجبوریم سهمی نیز برای آموزشی بودنش در نظر بگیریم. اصلاً دست منِ نویسنده نیست که سهمی به آموزش بدهم یا نه. وقتی داستانی مینویسید، در خلاقانهترین و زیباترین شکل آن، باز هم دارید آموزش میدهید.
از کتاب:موتور پنجم دلش میخواست آنقدر بالا بپرد که به ماه برسد. رفت بالای پشت بام یک خانه، پرید بالا؛ به ماه نرسید و تلق افتاد زمین. موتوره رفت بالای یک تپه. هرچی زور داشت جمع کرد و بالا پرید؛ اما به ماه نرسید و شتلق افتاد زمین. موتوره رفت بالای کوه. زور زد و زور زد و بالا پرید؛ اما به ماه نرسید و تلق و شتلق افتاد زمین. دیگر نمیدانست چه کار کند که یکهو دید یکی پشتش نشسته. نگاه کرد دید یک موش است…صفحه ۲۳
از همین قلم:مثل دخترگلها(سوره مهر)، گامهای موسیقی(سروش)، سوت فرمانروا(محراب قلم)، شوهرعزیز من(آموت)، از تو میخواهم خدا(نشر شهر تهران)، کتابی که هیچکس به فکرش نیست(نشر شهر تهران)، قصههای قد و نیمقد برای کودکان(قدیانی)، عاشقانه(آموت)، تب شصتوچهاردرجه جادوگرخوشگله(افق) و …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.