نمای دور:داوودامیریان: این اثر، برای نخستین بار در سال ۷۳ و در دورهای منتشر شد که کمتر کتابی در حوزه دفاع مقدس به چاپ دوم میرسید. با این حال به دلیل استقبال مخاطبان، در فاصله ۳ ماه چاپ سوم را پشت سر گذاشت. پس از مدتی چرایی عدم تجدید چاپ این اثر را جویا شدم که پیشنهاد شد این کتاب بازنویسی شود. اما من این مساله را به دلیل سبک نگارش متناسب با حال و هوای سال ۷۳، جز در زمینه تصحیح برخی کلمات در متن نپذیرفتم. از همان ابتدای چاپ کتاب، پیشنهادات بسیاری برای ساخت فیلم «ایرج خسته است» مطرح بود، اما هیچکس وارد کار نشد. برهمین اساس قصد دارم فیلمنامهای با محوریت داستانهای این اثر بنویسم. کارهای اولیهام درباره جنگ و در فضای جبههاند، من نگاهم نگاه طنز است و اگر بخواهم داستان تراژدی هم بنویسم، باز هم طنز میشود. قبل از من محمدرضا کاتب طنز جنگ را نوشته بود، اما داستان من (ایرج خسته است) داستان بلند و ادامهداری بود که ۶ فصل داشت.
از کتاب: یکدفعهای چشمم به چیزی که در دست رستمی بود افتاد. یک موجود سرخ و گنده بود که از سینهاش خون میچکید. خمپارهای نزدیکمان خورد و خیز رفتیم روی زمین. آن موجود افتاد جلوی چشمم؛ همان اژدها بود! حدود هفتاد سانت بیشتر طول نداشت و رنگش سرخ سرخ بود. رستمی همانطور که میخندید گفت: «این نه اژدهاست، نه دیو هفت سر! یک آفتابپرست بدبخت است که از دیدن دوربین تعجب کرده و هی به دوربین نگاه میکرده. بیخودی زدیم بدبخت را زخمی کردیم!»صفحه ۲۲
از همین قلم:آخرین سوار سرنوشت (کیهان) آخرین گلوله صیاد (صریر) آخرین نگاه (ستارهها) برادران مزدور (شاهد) پسران نیمهشب (صریر) جاسم رمبو (شاهد) داستان بهنام (شاهد) دوستان خداحافظی نمیکنند (کانون پرورش فکری و کودکان و نوجوانان) مارادونا در سنگر دشمن (شاهد)
لینک خرید نسخه الکترونیکی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.