نمای دور:یاسر حمزهلوی: زمینه داستان از مهمترین نکاتی است که به قصه شکل میدهد و در جذب مخاطب و ایجاد فضایی پرکشش در سیر مطالب نقش دارد این مساله به روشنی در کتاب «سایه ملخ» نمود دارد. نویسنده در اینجا با استفاده از موقعیت مکانی یک روستای مرزی، فرصت مناسبی برای قصهپردازی ایجاد کرده است مثلا توصیفات زیبا از طبیعت روستا که علاوه بر داشتن کاربرد در کلیّت اثر، به خودی خود نیز از جذابیت بالایی برخوردار است و یا طبیعت مرزی و ویژگیهای زیستی یک روستای مشخص از نکاتی است که در ایجاد این زمینه جذاب اثرگذار بوده است. تناسب مسائل مختلف از جمله مسئله هجوم ملخها با زمینه اصلی داستان که روایتی از هجوم نابرابر نیروهای عراقی به روستا است؛ از نکات خوبی است که استفاده مناسب از مسئلهای فرعی را برای پیشبرد هدف اصلی داستان ممکن کرده است که بایرامی هوشمندانه از آن بهره برده است.
از کتاب: بهترین چیز این بود که همان اول کار، رسیده و نرسیده، یقهات را بگیرد و چپ و راستت کند. این جوری اقلاً تکلیف آدم روشن میشد؛ بعدش میتوانست برود دنبال کارش. اما وقتی طوری از کنارت رد میشد که انگار اصلاً کاری به کارت ندارد و تو در عالم خودت بودی و بعد یکهو نمیفهمیدی از کجا یک سیلی آمد و گوش، گونه و چانهات را یکجا به آتش کشید. صفحه ۴۰
افتخارات:ـ رمان برگزیده نوجوان در «دومین دوره جایزه ادبی شهید غنیپور در سال ۱۳۷۷»
ـ اثر برگزیده در «جشنوارههای ادبی هنری روستایی»
سایه ملخ
27,000 تومان قیمت اصلی 27,000 تومان بود.24,300 تومانقیمت فعلی 24,300 تومان است.
نمای نزدیک:مرگ و نیستی، با دو نشانه توامان میرسد؛ نشانههایی که یکی تمثیل دیگری است، اما هر دو در عالم واقعیت، به یک اندازه غبار نابودی و نیستی بر چهره روستا مینشانند. داستان «سایه ملخ» در گرمای تابستان آغاز میشود. در فضایی روستایی و آمیخته با عطر مزارع و تصویرهایی زنده و پرقدرت از زندگی اجتماعی و روابط مردمان؛ اولین نشانه، هجوم ملخ است. نشانهای که ابتدا به چشم صابر، قهرمان اصلی قصه میرسد و بعد همه روستا را دربرمی گیرد.
صابر یا همان «من راوی» داستان، پدری دارد که چشمانش کم سوست و یکی از بهترین شخصیت پردازیهای نویسنده در این اثر را به خودش اختصاص داده است. نویسنده از همان ابتدای قصه، ما را با وضعیت ارتباطی صابر و پدرش و همچنین روابط او با دیگر پسران روستا آشنا میکند. اما حمله ملخها، در داستان بایرامی، محور اصلی قصه نیست، نشانهای است از وقوع حادثهای بزرگتر و اصلیتر. هجوم عراقیها به روستا و دزدیدن گوسفندانشان، قصه را در مسیر اصلی خود هدایت میکند. اینجا هم صابر اولین کسی است که پی به ماجرا میبرد. تلاش او برای کشف ماجرا و نزدیک شدنش به مرز، نقطه اوج تعلیق داستان را شکل میدهد.
«سایه ملخ» را میتوان داستانی بومی دانست؛ داستانی که با نثری روان و سلیس و به دور از خودنماییهایی کلامی، قصه خود را بازگو میکند و نویسنده وجه روستایی بودنش را به جای استفاده از کلمات دور از ذهن بومی، در نوع قصه، فضا سازی، شخصیتپردازی و روابط آدمها با یکدیگر ارایه میکند. بایرامی در این کتاب با شناختی کامل به موضوع خود نزدیک شده و در توصیف زندگی روستایی، برخی از سنتهای حاکم بر این شیوه زیستی از جمله چیرگی و تسلط مردها بر زنان، سادهزیستی و تفکرات سنتی را از یاد نمیبرد.
«سایه ملخ» پایان خوشی دارد، پایانی که اگرچه در بستر یک اتفاق تلخ یعنی جنگ روی میدهد، اما با نمایش روح همدلی روستاییان با یکدیگر، زندگی را زندهتر و شادمانهتر از روزهای قبل از این اتفاق وصف میکند، چرا که ملخها همیشه در روستا نمیمانند و مزارع دوباره سبز خواهند شد. آنها میدانند که روستا یک روز از سایه ملخها و عراقیها بیرون خواهد آمد و آفتاب برتمام زمینهایشان خواهد تابید.
ناموجود
رده سنی |
کودک (ب – ج) , نوجوان (ج – د) |
---|---|
قطع کتاب |
پالتویی |
تعداد صفحه |
247 |
ناشر |
سوره مهر |
نویسنده |
محمدرضا بایرامی |
شابک |
9789644713132 |
نوبت چاپ |
چهارم |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.