نمای دور:گل علی بابایی: بیشتر کتابهای خاطرات از درام برخوردار است. البته این نکته را هم فراموش نکنید که همین بکر و دست نخورده بودن خاطره خودش یک امتیاز است. نویسنده میتواند به این سوژه بکر پر و بال دراماتیک بدهد. وظیفه رزمنده روایت خاطره است و وظیفه نویسنده دفاع مقدس ثبت این خاطره به عنوان یک واقعیت تاریخی و انتشار آن. ممکن است یک کتابی از ویژگی های دراماتیک کمتری برخوردار باشد و یک کتابی بیشتر، اما هر کدام از آنها یک موضوع و سوژه را مطرح میکند. یکی به پشت جبهه میپردازد و دیگری به خط مقدم، بعضی کتاب ها درباره اسرا و بعضی دیگر درباره خانوادههای شهداست. در واقع هر کدام گوشهای از واقعیت دفاع مقدس را بیان میکند. در کتاب «ماه در میدان مین» مطالب جذابی درباره حال و هوا و خصوصیات روحی و فردی برخی از رزمندگان عنوان شده است که از تازگی و جذابیت بالایی برخوردار هستند.
از کتاب: به حسین گفتم امشب میخوایم کربلایی بشیم. انگار یه خبرایی هست. هر دو به فکر فرو رفتیم. سرمان پایین بود که سکاندار گفت: بچهها آماده باشید، نزدیک شدیم. و با همان سرعت زد به کنار آب. من و حسین تقریبا پیش سکاندار نشسته بودیم. جلوی ما هم 12 نفر نشسته بودند. وقتی نفر اول پرید تا سینه در گل فرو رفت…صفحه164
از همین قلم: زمین ناله میکند (سوره مهر) بلوغ پشت خاکریز (سوره مهر) سینه سرخ (سوره مهر) بارانهای هفت تپه؛ خاطرات نادر بذری (سوره مهر) شب موصول (سوره مهر) زندان سفید (سوره مهر) قناریها (ستاد کنگره بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران)
افتخارات:اثر تقدیری در چهاردهمین جشنواره کتاب دفاع مقدس
ماه در میدان مین
9,000 تومان قیمت اصلی: 9,000 تومان بود.8,100 تومانقیمت فعلی: 8,100 تومان.
نمای نزدیک:«ماه در میدان مین» روایت ساده و روانی است از خاطرات جواد منصف؛ رزمنده کم سنوسال و ریزجثهای که فقط یک سال تمام جلو در اعزام نیرو معطل بوده تا او را هم به جبهه ببرند. وقتی هم که میخواسته برود، لباسهای نظامی به تنش بزرگ بوده و به قول خودش، تفنگ را که زمین میگذاشته تا شانهاش میرسیده. با این همه، مادر جواد واهمهای نداشته که پسرش را بفرستد به جبههها و در روز اعزام، وقتی پدر و مادرها گریه میکردهاند، او میخندیده.
منصف با همان سن کم و قد کوتاه میرود به منطقه پرخطرکردستان. آنجا چهار تیر به پایش میخورد و کارش به جراحی دشواری در بیمارستان مریوان میکشد. بعد مجبور میشود به خانه برگردد. حالا باز هم باید یک سال تمام بر او میگذشته، آن هم با پایی در گچ، که وقتی گچش را باز میکنند اندازه پای نوزاد شده بوده. اما جواد با همان پای لنگان و آسیبدیده میرود به اهواز. ولی در آنجا چون دژبان شده بوده و نمیتوانسته به خط مقدم برود، ناراحتی پایش را بهانه میکند تا برگردد به خانه و دوباره اعزام شود!
همین اتفاق هم میافتد و این بار به اندیمشک اعزام میشود، از آنجا هم به هفتتپه میرود تا آموزش تخریب ببیند و تخریبچی شود. بعد از آن است که لحظات غریب و نفسگیری برای او رقم میخورد.
یکی از تاثیرگذارترین این لحظهها زمان شهادت دوست و همرزمش حسین است که در اثر اصابت خمپاره 60 شهید شده و منصف هم که مجروح بوده توان عقب بردن حسین را نداشته است. شرح این کشمکش درونی و عذابی که منصف در آن دقایق بحرانی میکشیده، بسیار اثرگذار است.
رویارویی راوی با حاج حسین بصیر در خلال آن گیر و دار هولآور از دیگر بخشهای خواندنی کتاب است.
در انبار موجود نمی باشد
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.