نمای دور:توانمندی و تجربه بالای زندهیاد داوود بختیاری دانشور که در زمینه ادبیات شفاهی دفاع مقدس جزو چهرههای کارآزموده بود، باعث شده است که یعقوب مرادی بخش عمدهای از خاطرات خود را به شکلی دقیق و مستند روایت کند. چنانچه پس از به پایان رسیدن بخش اصلی کتاب و خاطرات اسارت، مرادی چند خاطره دیگر از خود و سایر آزادگان به یاد آورده است که برخی مربوط به قبل از اسارت و برخی دیگر متعلق به پس از آن هستند اما در یک نقطه اشتراک دارند و آن هم اینکه همگی موجز و خواندنیاند. مثلا او به خاطر میآورد که یک ماه پس از آزادی، به زیارت امام رضا(ع) مشرف شده است. در آن جا او بیست تومان به دوستی میدهد که برایش یک کیلو کشمش سبز و یک کیلو نخود گل بخرد، اما از آن جا که نمیدانسته در این مدت، قیمتها چه قدر تغییر کرده است، متوجه میشود که برای خرید این چیزها باید دویست تومان دیگر هم بپردازد!
از کتاب :حزباللهیها با شلوار و پیراهن معمولی بازی میکردند. مسابقه بین سهآسایشگاه برگزار شده و قرار بود فینال مسابقات بین آسایشگاه 2 و 3 برگزار شود. راس ساعت، تیم آسایشگاه ما همراه مربی و داور به آسایشگاه 2 رفت؛ اما نیم ساعتی بعد، یکیشان برگشت. چرایش را پرسیدم، گفت: دور زمین، میز و صندلی چیده بودند و فرمانده اردوگاه با افسرانی از بیرون هم به همراه دستهای فیلمبردار و عکاس و خبرنگار حضور داشتند. از ما خواستند با لباس رسمی بازی کنیم. صفحه 68
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.