نامه‏ هاى فهیمه

نمای نزدیک : شروع کتاب « نامه‌های فهیمه» با عنوان «سرآغارنامه»، تکان‌دهنده و شگفت آور است؛ ماجرای  دختری به نام فهیمه  که به ازدواج با جوانی آسمانی رضایت می‌دهد. او غلامرضا صادق‌زاده است، دانشجوی رشته کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف، که پیداست خیلی زود بر ابتدای اسمش پیشوند مقدس «شهید» خواهد آمد. فهیمه عاشقانه و مؤمنانه نامه‌هایی برای همسر خود می‌نویسد تا او به شهادت می‌رسد. فهیمه با لباس سفید، همسرش را روانه خاک می‌کند . مدتی می‌گذرد تا به عقد برادر غلامرضا یعنی علیرضا در می‏آید و این بار فرزندی به دنیا می‌آورد که اسمش ‌را غلامرضا می‌گذارند. اما فهیمه از علیرضا می‌خواهد که زندگی تازه شان را رها کند و به جبهه‌ها برود. باز هم نامه‌هایی بین او و همسرش رد و بدل می‏شود؛ نامه‌هایی که به گفته خود علیرضا، وی را متنبه کرد. فهمیه در همه این ایام سرشار از شور و ایمان است؛ درس اخلاق می‌دهد و پیام رزمندگان را به گوش مردم می‏رساند. اما در سال 1367 بر اثر حادثه‌ای از دنیا می‌رود. این جا «سرآغارنامه» به پایان می‌رسد.
حالا یادداشت‌های فهیمه به صورت گزیده درج شده است. سپس نامه‌های فهیمه آمده است به شهید غلامرضا صادق‌زاده  که سرشار از ایمان و اخلاص و مهرورزی است. فصل بعدی کتاب نامه‌های شهید غلامرضا صادق‌زاده به فهیمه را در برمی‌گیرد. نامه‌های فهمیه به علیرضا صادق‌زاده، وصیتنامه فهیمه و تعدادی از نامه‌ها و تصاویر مستند نیز بخش‌های پایانی  این کتاب  خواندنی هستند.
نمای میانی : علیرضا کمری سال 1339 در همدان متولد شد. در سال 1348 به عضویت کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همدان درآمد. سال 1357 وارد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شد و پس از مدتی تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی همین دانشگاه پی گرفت. دایر ه المعارف دفاع مقدس، تاریخ شفاهی و تاریخ جنگ، مشاوره پایان نامه های دانشگاهی و … رشته هایی هستند که کمری در آنها فعالیت داشته و دارد.
نمای دور :فهیمه عباسی شاهکوه: ما برای کامل کردن تصویر زن در دفاع مقدس در برابر تجاوز گران قدمی برنداشته ایم. آنچه تاکنون نشان داده شده است سایه های مبهمی از حضور مبهمی از حضور پر قدرت زنان در صحنه های جنگ است در حالی که حداقل نیمی از این دفاع مقدس را لشکر زنان به دوش کشیدند. فهیمه بابائیان پور یکی از این سای ههای مبهم است که خورشید وجودش سالها در پشت ابر بود. او آموزگاری سخت کوش بود که در اثر سانحه ای دلخراش و غمبار قفس دنیا را ترک گفت. همه کسانی که فهیمه را می شناختند ناباورانه گریستند. اما نوباوگانی که فهیمه در طول مدت معلمیش وجود آنان را مالامال از محبتی پایان ناپذیر کرده بود و آیات الهی را ذره ذره در ژزفای جانشان جای داده بود با خود عهد کردند که یاد و نام و راه معلم خویش را چون گرامی ترین خاطره در قلب خود زنده نگه دارند.
از کتاب :به خاطر وجود فرزندان مجاهدی چون تو؛ عابدان و زاهدان شب و شیران روز که می روید به امید دیدار محبو بتان. خودش یارتان باد. آن گاه که در آخر دعا سر بر خاک ساییدم در سجودم به وجودش اندیشیدم و خود را در او فنا دیدم. و دیدم من هیچم و او همه. و دیدم ما هیچیم و او همه چیز. و احساس کردم تو هم با منی. صفحات 51 و 5
از همین قلم :حرمان هور(سوره مهر) با یاد خاطره (سوره مهر) یاد مانا: پنج مقاله
درباره خاطره نویسی و خاطره نگاشته های جنگ و جبهه (سوره مهر)