رمان «از عشقاباد تا عشقآّباد» با موضوع اصلی «شفا» برای یک ماجرای واقعی در دو برهه زمانی الف سالهای روسیه جنگ جهانی دوم (در ایران) ب ـ مقارن زمانی دهه چهل هجری شمسی، همزمان با قیام خونین پانزده خرداد چهل و دو، شکل گرفته و به رشته نگارش درآمده است.
در متن، از مسائل مذهبی، اجتماعی، سیاسی و آداب و رسوم و سنن اقوام و عشایر شمال خراسان، سخن رفته است بهخصوص قیام پانزده خرداد که محوریت زمانی ـ سیاسی رمان را دارد.
برشی از جلد دوم کتاب از عشقاباد تا عشق آباد :
تندیس نور، با روائی بر دوش و دستاری بر سر، آرام و باوقار به حرکت درآمد. دامن ردایش موج برمیداشت و آهنگ حرکتش موزون بود. دست و بازوی تندیس بالا رفت. دست، با انگشتری که در آن میدرخشید، پیش آمد و روی سر یوری قرار گرفت. آنگاه رشتههای ظریفی از نور سبز از نگین انگشتر ساطع شد، و چهره بیجان کودک در هاله سبز خام چشمنواز تابید.
در مقابل چشمان خیره و ؟ صورت یوری رنگ به رنگ میشد و از حالتی به حالت دیگر تغییر مییافت؛ ابتدا جنبشی در پلکهای ظریف کودک نمودار شد، سپس تبسم دلنشینی بر لبانش نشست. و بعد از چند بار آهسته پلک زد و آنگاه به گرمی چشم گشود، با مشاهده تندیس نور، چهره معصومش به شادی وصفناپذیری شکفت و زیر لب زمزمهای کرد،… واسیلی ناباورانه به صحنه مینگریست.
حیرتزده نجوا کرد:
ـ خدای بزرگ.. چطور چنین چیزی ممکنه؟…
و بعد چیزی مانند خواب او را در ربود؛ و روی زمین غلتید…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.