نمای میانی:کامران سحرخیز که انتهای فامیلیاش «عربانی» هم دارد، از تولدش تا الان حسابی ایرانگردی کرده؛ او سال 1342 در صومعهسرا متولد شده، دوران کودکی خود را در کرمانشاه و تبریز گذرانده و بار دیگر به صومعهسرا بازگشته. دوران دانشجویی خود را در اراک بوده و اکنون نیز در رشت ساکن است. سحرخیز مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دارد و اکنون بهعنوان تهیهکننده، نویسنده و ویراستار در صدا و سیما مشغول به کار است.
نمای دور:داستانهایی که ساختارشکن و تجربهگرا هستند، همواره در زمان انتشار با منتقدانی سنتی روبهرو میشوند که آنها را نمیپذیرند یا جدی نمیگیرند. به همین خاطر، نویسندهای که دست به خلق چنین آثاری میزند باید جسارت و استقامتی شگفت داشته باشد. کامران سحرخیز با کتاب «این داستان را نخوانید» نشان داده است که از همین دست نویسندگان است؛ چراکه بیاعتنا به شیوههای مالوف قصهنویسی و بدون توجه به خردهگیریهای معمول و متداول، نترسیده و راه خودش را رفته است.
البته داستانهای تجربهگرا همواره در معرض این آسیب هستند که بی ریشه و اساس شکل گرفته باشند و پس از مدتی هم از یاد بروند؛ اما به نظر نمیرسد که چنین خطری، کتاب «این داستان را نخوانید» تهدید کند. چون سحرخیز با همه جسارتهایش در شکستن ساختارها همواره نیمنگاهی به ادبیات کهن داشته و نوآوریهایش را با این ذخیره ارجمند، همراه کرده است.
از کتاب:سلطان با تغیّر فرمودند: «ملغی؟! نمیگذاریم. تا ما هستیم و چه بعد از ما، رسم شلغمخوران بایست زنده بماند. ما صحت و سلامت مردمان را میخواهیم… ولی چون خزانه خالی گشته، بایست چارهای اندیشید…یافتم! یافتم! از این پس مردمان هر روز پنج دانه شلغم نوش جان کنند. هم رسم میماند و هم خزانه تهی نمیگردد!»
وزیر اعظم گفت: «امرتان مطاع!»
از آن پس مردمان هر روز پنج دانه شلغم نوش جان کردند و در حق سلطان دعاها نمودند و دیگر بلوایی و فتنهای به پا نشد.صفحه 68
از همین قلم:راه خانهات را به من نشان بده(پالیزان) پیدا شدن در بعد از ظهری لیمویی(افراز) خانه لیمویی(تکا)
لینک خرید نسخه الکترونیکی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.