برشی از متن کتاب داستان انقلاب:
رضاخان با شروع جنگ جهانی دوم، به پیشرفت آلمانیها امیدوار بود و با انگلیس و شوروی، سیاست کجدارومریز میکرد؛ یعنی لحظهشماری میکرد که آلمان در جنگ پیروز شود. آلمان در ۳۰تیر1320 (21 ژولای ۱۹۴۱) به شوروی حمله کرد. در نتیجهٔ این حمله، میلیونها سرباز روسی کشته و اسیر شدند و پیشرفت آلمانیها تا قلب روسیه، شهرهای بزرگ شوروی مثل مسکو، استالینگراد و لنینگراد را به خطر انداخت. اگر آلمان روسیه را شکست میداد، جنگ را برده بود و ایران خواهینخواهی تسلیم میشد. با شرایط پیشآمده اکثریت مردم ایران از پیروزیهای آلمان در خاک شوروی احساس شادی میکردند. دلیل این سرور و شادی یک مقدار بابت ظلم و ستمی بود که طی قرون گذشته از همسایهٔ شمالی دیده بودند و عامل دوم، نفرتی بود که قاطبهٔ ملت از رژیم کمونیسم داشتند و هیتلر را رهبری میدانستند که این خطر را رفع میکند. طبیعی است که هیجانزده هر شب ساعت 8:30 پای رادیو به صدای برلین گوش فرا دهند؛ ولی معلوم نیست جرم بیخدا بودن در نزد اسلام بیشتر از نژادپرست بودن باشد. شاید بتوان با فرد بیخدا در کنار هم زندگی کرد، ولی معلوم نیست با نژادپرست هم میتوان در کنار هم زندگی کرد یا نه. معمولاً نژادپرستان غیر از خودشان با کس دیگری نمیتوانند زندگی مسالمتآمیز داشته باشند و باید به این موضوع نیز توجه داشت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.