گزیده متن جاسوس استورم:
دوباره داشت ترس و وحشت برم می داشت. سفرم برای ملاقات با انور العولقی تمام شده بود، ولی اگر دستگاه اطلاعاتی یمن از طرح من خبردار شده و اجازه داده بودند سفرم را تکمیل کنم [و به اینجا برسم تا بازداشتم نمایند]یا اگر خود عولقی دیگر به من اعتماد نداشت [و می خواست در اینجا بلایی به سرم بیاورد]چه؟ از آن گذشته، فدیه هم اینجا بود. او عولقی را می شناخت و می دانست که ما با هم دوستیم، ولی از قصد واقعی من هیچ خبر نداشت.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.