مقام معظم رهبری در دیدار خانوادههای شهدای مرزبان و مدافع حرم فرمودند:”شما در خانه هایتان نشسته اید؛ از مرز چه خبر دارید؟ شما پسرتان را، دخترتان را میفرستید مدرسه، می آید، نگران نیستید؛ خودتان میروید محلّ کار و می آیید، نگران نیستید؛ میروید در پارک می نشینید، نگران نیستید؛ راه پیمایی میکنید، نگران نیستید؛ نگران ناامنی نیستید، دارید با امنیّت زندگی میکنید. چه خبر دارید که آن که در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه میکشد؟ این را مردم خبر ندارند؛ او مظلوم است. شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقه ی بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقه ی شمال غربی [یعنی] منطقه ی کردستان و کرمانشاه و بقیّه ی جاها، چه بقیّه ی مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد؛ در همه ی اینها، این مرزدارهای ما هستند که دارند با همه ی وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزارکیلو هزارکیلو موادّ مخدّر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد؟ مرزدار ما! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد. شهید مدافع حرم آن جور، شهید مرزبان این جور.”
گزیده متن
صدای هق هق گریه های مردهای توی حیاط… امیدم ناامیدشد!
فهمیدم دیگر برنمی گردد خانه. فهمیدم قرنطینه ای در کار نیست. این بار
ابراهیم از آتش برنمی گردد.
لحظۀ سختی است. ای کاش هیچ کس این لحظه را تجربه نکند. لحظه ای
که میفهمی آن کسی که دوستش داری دیگر برنمی گردد! لحظه ای که می فهمی
آن که چشم انتظارش هستی دیگر هرگز نمی آید! از آن لحظه دیگر خودت نیستی،
کارهای عادی روزمره را هم نمی توانی انجام بدهی، از پس یک غذاخوردن عادی
هم برنمی آیی. دیگر آب خوش از گلویت پایین نمی رود. دیگر خوابت نمی برد.
پلک روی هم بگذاری او را میبینی، لبخندهایش را، تکان دستهایش را، پهنای
شانه هایش را.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.