گزیده متن
چه کار باید می کردم، اصلا چه کار می توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می رفت: تنهای تنها. اما من نمی خواستم بروم. اصلا من اهل رفتن نبودم. نه می خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه ها داشتم برای فرداهای دوستی مان. حالا او داشت می رفت. او داشت می شد رفیق نیمه راه. من که ماندم! من که اصلا اهل رفتن نبودم.ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و با ارزش تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چه طوری از رفتن منصرف می کردم. بدون شک خودش بود. مگر نه اینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می کردکه نرود، حتما می توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود. باید با خواست و تمایل او، نظر خدا را هم برمی گرداندم!
دیدم که جانم می رود
135,000 تومان Original price was: 135,000 تومان.121,500 تومانCurrent price is: 121,500 تومان.
دیدم که جانم می رود خاطراتی از شهید مصطفی کاظم زاده به نقل از همرزم و برادر قسم خورده اش
شهید مصطفی کاظم زاده در 9 شهریورماه 1344 در محله شاهپور متولد شد.
ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادریهاست که دو نوجوان کم سن و سال با هم راهی جبهه میشوند و در نهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند. نویسنده این اثر خود راوی و همرزم و همراه شهید از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروه های منافقین و معترضین به جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقه سومار و شهادت مصطفی… شرح این رفاقت آنقدر شیرین است که وقتی به لحظهی جدایی آن دو میرسد، حمید میگوید: «دیدم که جانم میرود.»
موجود در انبار
وزن | 342 گرم |
---|---|
ناشر | |
نویسنده | |
قطع کتاب |
رقعی |
تعداد صفحه |
320 |
نوع جلد |
شومیز |
سال انتشار |
1402 |
نوبت چاپ |
بیست و سوم |
شابک |
978-600-5331-48-6 |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.