داستان نوجوانی که سودای نویسندگی در سر دارد و در کش و قوس شب های حمله هوایی به تهران و در پناهگاه سعی دارد با توصیف آنچه در پیرامون او در حال رخ دادن است خود را در قامت یک نویسنده معرفی کند. حضور دو برادر او در جبهه و واکنش خانواده و جامعه پیرامونی او به این حضور و اتفاقاتی که به دنبال آن شکل می دهد در کنار انتشار یکی از داستان های او در یک نشریه دست در دست هم می دهد تا او به عنوان یک نویسنده جوان در نهایت خود را در محاصره واقعیت پیرامون خود که چیزی جز جنگ با همه تلخی و سیاهی اش است، پیدا نکند و در نتیجه داستان های خود را نیز به این سمت سوق دهد.
غفارزادگان این داستان بلند را به نوعی در سال های نوجوانی ادبیات نوجوانانه در ایران پس از انقلاب اسلامی می نویسد؛ اما قلم و بیان او به روشنی نشان از نسل و ادبیاتی می دهد که تلاش دارد تا این گونه از ادبیات داستانی را از نوجوانی به بلوغ برساند، استفاده از جملات، رسم الخط و توصیفاتی که دقیقا نمایندگی نسل مخاطبش را بر عهده دارد در کنار حرکت دادن حرفه ای داستان و بازکردن فضاهای تازه و نو در بخش بخش آن که به روایت او تعلیق و جذابیت فوق العاده ای می دهد از نشانه های این تلاش به شمار می رود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.