برشی از کتاب داستان رویان:
بهمن سال ۶۹ بود. زمستان آن سال، فعالیت مؤسسە رویان به صورت غیررسمی آغاز شده بود. در یکی از روزهای بهمن که (عمل تخمکگیری) قرار بود با حضور دکترالحسنی اولین پانکچر در مؤسسە رویان انجام شود، به خاطر برف زیادی که در منطقە زعفرانیه بر زمین نشسته بود، ماشینهای حمل گازوئیل نمیتوانستند تا ساختمان رویان بیایند و به خاطر نبودن گازوئیل برای موتورخانه، ساختمان سرد شده بود.
شب قبل از عمل دکترکاظمی، رئیس مؤسسە رویان، با همکارانش از حدود یک کیلومتری مؤسسه، جایی که ماشینهای حمل گازوئیل توقف کرده بودند، گازوئیلها را با پیتهای بیست لیتری حمل میکردند و به مخزن گازوئیل میرساندند تا ساختمان برای فردا گرم باشد این کار تا نزدیک صبح طول کشید.
به هر زحمتی که بود، کم کم مقدمات درمان اولین بیمار نابارور فراهم میشد. ِ زمان زیادی نگذشت. یک سال بعد از تأسیس رسمی رویان، درمان ناباروری نتیجه داد و اولین نوزاد به دنیا آمد. همزمان امید هم در با روش آی وی اف شکفت. اولین نوزاد لقاح آزمایشگاهی، سیمین نام گرفت؛ خانوادە رویان همنام با کوچهای که ساختمان کوچک رویان در آن واقع بود. آن روز فقط اهالی کوچه نبودند که صدای گریههای سیمین را شنیدند، بلکه طنینش تا آنجا رفت که مسئولان گفتند: «در زعفرانیه بمانید.»
با تولد سیمین، دومین شرط بنیاد مستضعفان هم محقق شد و بچههای رویان در زعفرانیه ماندگار شدند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.