امپراتوری رسانه ای: روپرت مورداک

آن چه ویلیام شاوکراس با سبکی تقریبا ژورنالیستی و حکایتی لحظه به لحظه از زندگی مورداک در این کتاب بیان داشته، متعلق به بخش هایی از زندگی شخصی، خانوادگی و حرفه ای مورداک تا سال 1993 است.
روپرت مرداک در خانواده ای استرالیایی از طبقه متوسط ولی پرنفوذ و قدرتمند چشم به جهان گشود. در جوانی گرایش های سیاسی چپ داشت و ولادیمیر لنین را می ستود. در سال 1990 او با افتخار و ثبات قدم راستگرا و از دوستان و حامیان نزدیک و سرسخت رونالد ریگان و مارگارت تاچر بود. در این زمان، وی از کمونیسم و لیبرالیسم متنفر بود. گرایشات سیاسی وی دشمنان فراوانی را برایش به وجود آورد. طمع ورزی او هم مضاف بر علت می شد. برای بعضی از مردم، به خصوص در انگلستان و استرالیا، مورداک به شخصیتی اهریمنی تبدیل شده بود. “شیطان صفت” و “شیطانی” از جمله کلماتی بودند که دائما از طرف دشمنانش به او گفته می شد. او پشیزی ارزش برای دشمنانش قائل نبود، اما هنوز دوستان او و هم چنین بسیاری از همکارانش از او با احترام سخن می گفتند. او اطمینان داشت که هر آن چه انجام می دهد درست است…..
کتاب حاضر در 15 فصل تنظیم شده است که عناوین آن ها عبارتند از:
ـ فصل اول: کرودن / ملبورن / فلیت استریت / ملبورن
ـ فصل دوم: کرودن، ویکتوریا / مدرسه گیلانگ / آکسفورد
ـ فصل سوم: آدلاید / آمریکا
ـ فصل چهارم: سیدنی / کانبرا / کاوان
ـ فصل پنجم: لندن / فلیت استریت / تگزاس
ـ فصل ششم: آمریکا / لندن / واشنگتن / فالکلند
ـ فصل هفتم: بوستون / حلقه کلارک / شیکاگو
ـ فصل هشتم: 1984 / هالیوود / آلیس آیلند
ـ فصل نهم: واپینگ / فلیت استریت
ـ فصل دهم: ملبورن / دویلج / لندن / نیویورک / آسپن
ـ فصل یازدهم: سرزمین خورشید / اسپرینگ فیلد، آمریکا / استرالیا
ـ فصل دوازدهم: حلقه کلارک / آسپن / آدلاید
ـ فصل سیزدهم: امپراتوری شیطان / لندن
ـ فصل چهاردهم: دویلج
ـ فصل پانزدهم: بر لبه پرتگاه / سخن پایانی مترجم