خرمالوها را به گنجشک ها بفروش
این رمان پرماجرا و جذاب به قلم «محمد حنیف» داستانهایی از عشق و نیرنگ، وفا و خدعه و عزت و ذلت را روایت میکند. «خرمالوها را به گنجشکها بفروش» داستان زندگی دختر و پسری که است که به رسم خویشاوندی به نام هم خوردهاند اما طمع و زیادهخواهی، این رابطه را وارد چالشهای جدیدی میکند. چالشهایی که همگی از حرامخواری و بیمبالاتی آدمیان سرچشمه میگیرد. در این داستان به حکم عشق و طمع آدمها، داستانهای هر کدام را با هم پیوندی میخورند و داستان زندگیشان در مسیر جدیدی قرار میگیرد. آدمهای از جنس خودمان با افکاری که همیشه در سر داریم.
نامزد پانزدهمین دوره جایزه قلم زرین در حوزه داستان بزرگسال
تایید شده سامانه کتاب رشد آموزش و پرورش
برشی از کتاب خرمالوها را به گنجشک ها بفروش:
با خودم گفتم، پرنیان که دیده اهل نماز و روزهام، اهل حلال و حرومم، میدونست چرا پام به زندون واشده، حتما از اون گوشه حلال مالش بخشیده! خودشم، خدایی آدم بدی نبود، اگه بود، اگه ریگی به کفشش بود که مثه خیلی از اون بیپدر و مادرا قبل از اینکه تق مملکت درآد، زده بود بیرون، این بود که باور کردم اون مال حلاله! وکیل پرنیان وقتی دید، من و من میکنم، دوباره زنگ زد به رئیسش تا اونم با این جمله دهنم رو ببنده که، مگه خودت نگفتی خدا بندههاشو تنها نمیذاره! مگه وقتی همبندا به لو دادن خودت خندیدند، نگفتی خدا خودش کارت رو بیجواب نمیذاره؟ خب اینم یه کاری از طرف بنده خدا بدون!
دیدم راست میگه، وکیل پرنیان خودش پام واستاد تا راه افتادم. بعد توی واردات و صادرات انداختم، توی همون کاری که اجداد پرنیان بلد بودن. حالا این حرفا رو چرا واست میگم؟ تا اگه به این دلیل دخترت رو به امیریل من نمیدی که مبادا عروس من سر سفره حروم بشینه، بدونی اینطورام نیس!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.