تشرف یافتگان به محضر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه (دفتر دوم)
کتاب حاضر که برگرفته از کتاب گرانسنگ نجم الثاقب است روایت افرادی است که در زمان غیبت کبری به خدمت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) رسیده اند.
برشی از کتاب:
حكايت بيست وششم:i
دعاى حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه كه در سحر وصبح وشام سه مرتبه بايد خواند:
سيّد مؤيّد جليل سيّد على خان مدنى شيرازى صاحب شرح صحيفه وصمديّه وغيره در كتاب كلم الطيب والغيث الصيب گفته: من ديدم به خطّ بعضى از اصحاب خود از سادات اجلّاى صلحاى ثقات كه صورت آن، اين بود كه شنيدم در ماه رجب سنه هزار ونود وسه از برادر فىالله المولى الصدوق، جامع كمالات انسيه وصفات قدسيّه، اميراسماعيل بن حسين بيك بن على بن سليمان جابرى انصارى ـ انارالله تعالى برهانه ـ كه گفت : شنيدم شيخ صالح متّقى متورّع شيخ حاجى عليا مكّى گفت :
من مبتلا شدم به تنگى وسختى ومناقصه با خصما تا آن كه بر جان خود ترسيدم از كشته شدن وهلاكت. پس يافتم اين دعاى مسطور را بعد در جيب خود، بدون آن كه كسى آن را به من بدهد. پس تعجّب كردم از اين امر ومتحيّر بودم.
پس در خواب ديدم گويندهاى را كه در زىّ صلحا وزهاد بود مىگويد به من: «ما عطا نموديم دعاى فلانى را به تو. پس بخوان آن را كه نجات خواهى يافت از تنگى وسختى.» وظاهر نشد براى من كه گوينده كيست! پس تعجّبم زياد شد.
پس دفعه ديگر حجّت منتظر 7 را ديدم وبه من فرمود: «بخوان آن دعايى را كه داده بودم به تو وبياموز آن را به هر كس كه خواستى.»
شيخ گفت: به تحقيق كه تجربه كردم آن دعا را چند مرتبه. پس ديدم فرج را به زودى وبعد از مدّتى آن دعا گم شد وچندى مفقود بود ومن تأسّف مىخوردم بر فوت آن واستغفار مىكردم از بدى عمل خود. پس شخصى نزد من آمد وگفت به من: «اين دعا از تو مفقود شد در فلان مكان.» ودر خاطرم نيامد كه من به آن مكان رفته باشم. پس دعا را گرفتم وسجده شكر براى خداى تعالى به جا آوردم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.