مفرد مذکر غائب
نمایشنامه «مفرد، مذکر، غایب» زندگی ملیکا یا نرجسخاتون مادر گرامی امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) است، این نمایشنامه از آشنایی ایشان با کنیزی عرب که وظیفه تدریس زبان عربی را دارد و واسطهای برای تعبیر خوابهای ملیکا و آشنا کردن هرچه بیشتر او با خاندان اهل بیت(علیهمالسلام) و در نهایت ازدواج با شخص امام حسن عسکری(علیهالسلام) است.
علی موذنی بسیار خوب دیالوگها را با زبانی شیرین و داستانی در ذهن خواننده به تصویر میکشد و به نوعی موشکافانه دغدغهها و شرایط احساسی افراد نمایش را بررسی میکند. علی مؤذنی با کتاب “مفرد مذکر غایب” در جشنواره دوسالانه کتاب مهدوی به عنوان رتبه نخست در بخش ادبی مورد تقدیر واقع شد.
برشی از کتاب:
ملیکا: در فروش من تعجیل نکن
عمرو: مویم سفید میشود و دندانهایم سیاه و تو روی دستم میمانی
ملیکا: آیا نباید آن کس که به تملک او در میآیم به دلم بنشیند؟ (مردی که آن را در نظر داشته، نزدیک می شود.)
عمرو: آمدیم و کسی به دل تو ننشست. تکلیف چیست؟
مرد: سلام بر عمروبن یزید. (عمرو در او دقیق میشود و میشناسد و خوشحال به پا میخیزد)
عمرو: السلام جناب بشربن سلیمان
بشر: از قرار رومی است.
(عمرو پاسخ نمیدهد)
بشر: قیمتاش چند است؟
عمرو: (نا مطمئن) سیصد!
بشر: نام شما چیست خواهرم؟
عمرو: (به شوق آمده) نرجس!
بشر: اگر رومی است چرا نامش نرجس است؟
عمرو: اسم، اسم است دیگر جناب بشر! رومی و زنگی ندارد.
بشر نامه ای را از پر شالش بیرون می آورد…..
ملیکا: (به عمرو) خوشحال باش که من مالک خویش را یافتم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.