برشی از کتاب خار و میخک:
در گوشهای، چندنفری از همسایگانمان نشسته بودند، چای مینوشیدند، بعضیها سیگار میگیراندند و دود میکردند و از دلمشغولیها و نگرانیهایشان میگفتند. آنها از عزت و کرامتی که نیروهای مقاومت از زیر لگد اشغالگران بیرونش کشیده بودند احساس افتخار میکردند و از فرداهای نامعلوم میترسیدند. آیا وضعیت به همین شکل باقی میماند؟ آیا نیروهای اشغالگر به اردوگاه حملههای سنگینتری نمیکنند؟ یا خشمشان را روی سر مردم بیچاره بمباران نمیکنند و اردوگاه را با ساکنانش یکجا نمیسوزانند؟ حرفها متفاوت بود، اما نظر غالب بر این بود که باید به میدان آمد و هر کسی به نوعی میگفت دیگر چه چیزی برای از دست دادن داریم؟ فقط خانهای آن هم زیر ساطور دشمن، پس چرا باید بترسیم؟ اینگونه صحبتها همیشه در یک نقطه به پایان میرسید: «آره والا… یک دقیقه با عزت و کرامت زندگی کنیم بهتره تا هزار سال زیر تیغ نیروهای اشغالگر.»
منبع: سایت تحلیلی خبری عصر ایران
سخن ناشر لبنانی کتاب:
نباید تصور کرد که رمان «خار و میخک» تنها یک اثر ادبی محض است؛ کما این که نویسنده همچنین قصدی از نگارش آن نداشته است و نخواسته تواناییهای فنی خود را در طرح، روایت و تعلیق به نمایش بگذارد؛ بلکه هدف او، انتقال اطلاعات با صداقت و امانت بوده است؛ مثل راویان احادیث. پرسش اینجاست که اگر یک اثر ادبی محض نیست، پس چیست؟
این رمان در تاریکی اسارت و در زندانهای رژیم اشغالگر فلسطین به نگارش درآمده است و دهها نفر از آن نسخهبرداری دستی کردهاند؛ در حالی که سعی داشتند آن را از چشمها و دستهای کثیف جلادان پنهان کنند و برای این کار، مورچهوار تلاش فراوانی کردهاند؛ تا آن را به روشنایی و نور و به دست خوانندگان برسانند؛ به این امید که در رسانهها انعکاس یافته و در منظر و مَرآیِ بینندگان قرار بگیرد؛ تا تصویری واقعی از وقایع سرزمین «إسراء» به نمایش درآید.
خب، ما میتوانیم رمان سِنوار را حوادث سرزمین او و سیره شخصی، فکری و عاطفی او بدانیم؛ به انضمام آنچه بر این سرزمین و جوانان آن گذشته؛ همراه با شرح پیروزیها و شکستهایش.
این رهبر حماسی؛ یعنی نویسنده جوانی که در آن زمان، در اسارت به سر میبُرد، قصد دارد به ما بگوید که ما چگونه به این مرحله رسیدیم و خود او چگونه به اینجا رسید؟
السنوار با این اثر نگارشی، از پشت دیوارهای سال 2004، قدم بیرون گذاشته و تاریخ مقاومت را به داستانی زنده تبدیل نموده است؛ تا منبع مهمی برای درک قدرت مردم فلسطین باشد و نیز در اندازهٔ خود، الگویی برای مبارزه طولانی مدت فراهم کند و در عین حال، قهرمانانش، غم، امید و عشق را در آن به نمایش بگذارند.
برای خواننده، درک نمادهای این رمان چندان مشکل نخواهد بود؛ خانواده، همان وطن است و بچههای در خانه، فرزندان این مرز و بوم؛ و گرایشهای فکری بچهها، نمونهای از افکار و اعمال مردم فلسطین که در نهایت، هدف واحدی دارند.
نویسنده در رمان خود، با استفاده از دو قهرمان آن؛ یعنی احمد (راوی) و ابراهیم (رهبر مبارز حماس) برای توضیح دیدگاه شخصی خود دربارهٔ واقعیت و ماهیت نبرد و نیز شیوههای آن، بهره برده است.
او از طریق این دو، وارد بحث سیاسی و فکری با دیگر گرایشهای جامعه فلسطین شده و در پی تشریح و توضیح یک طرز تفکر برای آنها و ارائهٔ استدلالهایی برای حمایت از آن است؛ اینجاست که بیشتر از حضور یک داستاننویس، متوجه حضور سنواری که صاحب آن بینش و موضوع است، میشویم.
رمان او، داستان وطن است و آنچه دربارهٔ آن میگوید؛ کوششی است برای توضیح دیدگاهش به مردم این سرزمین که در بادی امر، فلسطینی و سپس عرب و مسلماناند؛ تا آنها را پشت این دیدگاه گِرد هم آورد؛ در واقع، این رمان، پیامی به این امت یا همهٔ امت است؛ برای فهم قضیه فلسطین؛ با قرائت سِنوار.
وقتی رمان یحیی السنوار، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و مغز متفکر «طوفان الاقصی» به دست ما افتاد، اولین چیزی که به ذهنمان رسید، چاپ رمان و توزیع آن، پس از بیست سال در جهان عرب بود.
در پایان، از دوستان او در زندان که این رمان را به خارج از زندان منتقل کردند و نیز از همهٔ کسانی که در انتشار آن سهیم بودند، تشکر میکنیم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.