عاشق ها نمی میرند

پیش از آنکه رسول خدا گام‌های نبوت را در جزیره‌العرب بردارند کسانی در آن سرزمین انتظار بعثت او را می‌کشیدند. موحدانی از نسل ابراهیم نبی، یهودیان بنی‌اسرائیل و راهبان مسیحی که به حکم بشارت منجی در حجاز سکنی گزیده بودند. تلخ آنکه بسیاری از ایشان بدترین دشمنان رسول خدا شدند و البته چه بسیار از آنان بازوهای رسالت شد. در این میان داستان آنانی که فرسنگ‌ها از رسالت دور بودند یا حرفی از نبوت نمی‌دانستند و رهروی او شدند، شیرین‌تر و خواندنی‌تر است.

حسین امیدی در کتاب «عاشق ها نمی میرند» با انتخاب شخصیتی هر چند کمرنگ اما شناس از تاریخ صدر اسلام قصه همراهی‌ها و دشمنی‌هایی را روایت می‌کند که رسول خدا در دوران نبوتش دید. قصه تاریخی کسانی که گرد رسول خدا بودند. روایتی داستانی از رفت‌وآمدهای آدم‌ها و سعادت‌ها و شقاوت‌هایشان. حنظله غسیل‌الملائکه شخصیت اصلی این رمان تاریخی است که داستان عروج و وجه تسمیه‌اش را حتماً شنیده‌ایم. اما قصه حنظله به همین فراز همزمانی شب عروسی و شهادتش محدود نمی‌شود.

داستان عشق و وصلتش پرفراز و نشیب‌تر از آنی است که می‌دانیم و روایت همراهی‌اش با رسول خدا پرپیچ‌وخم‌تر از آنی است که تصور می‌کنیم. جالب‌تر آنکه حنظله فرزند راهب مشهوری است که انتظار بعثت رسول خدا را می‌کشید و خودش در حجاز خوشنام و پرآوازه بود. اما ماجرای انتظار او برای بعثت در عمل به نحو دیگری پیش رفت. پیچیدگی نفاق و دسیسه‌های کور دشمنان رسول خدا بخش مهمی از روایت «عاشق ها نمی میرند» را به خود اختصاص داده و در این رمان که بر اساس اسناد تاریخی نگاشته شده مروری داریم بر دشمنی‌هایی که حد نمی‌شناخت و دوستی‌هایی که شیرینی وصلت محبوبه نمی‌شناخت.