گنجشکک و حوض آرزوها

کتاب رو مطالعه کردم.

🔻درباره متن داستان:
خیلی حس و حال خوبی داشت قسمت های مربوط به مسجد و امام زمان. اشاره به شکار ملخ که فوق العاده بود و خیلی داستان رو طبیعی کرده بود.
پس تابستان ها که یک ماه ملخ های عظیم الجثه به مسجد هجوم می آورند، حتما جشن می گیرند.
خیلی چشم انتظار پرداختن به گنجشک های داخل مسجد بودم، اما دیدم خبری نیست. نمی دانم داخل مسجد آقایان هم گنجشک ها حضور دارند یا نه. به نظرم داخل لوسترهای بزرگ لانه کرده اند و آن قدر با زائرها ندار و صمیمی شده اند که بی پروا شیرجه می زنند روی زمین، درست کنار دست ما و حتی روی چادرهایمان و خرده ریزهای روی فرش را نوک می زنند و با کلی سروصدا و هیجان داخل مسجد از این طرف به آن طرف پرواز می کنند. گاهی که فرصت داشته باشم، می نشینم و فقط گنجشک ها را رصد می کنم و زندگی شان را تجسم می کنم که آن بالا داخل لوستر چه خبر است؟! به یاد صحنه هایی از کارتون «امدادگران: مأموریت زیرزمینی»، آنجا که روی لوستر رستوران آدم ها، رستورانی تدارک دیده اند و غوغایی است.

🔻درباره تصویرسازی:
تصویر روی جلد که همچنان با اختلاف بسیار، جذاب ترین است. تصویر صفحه 66 ازهرنظر جالب و رمانتیک شده. فقط تصویر صفحه آخر مقیاس درستی ندارد؛ یعنی اندازه گنجشک و گنبد هم خوانی ندارد.

🔻از نظر صفحه آرایی:
انبوهی از جملات بدون اینکه مثلا روایت داستان، از نقل قول ها تفکیک شده باشد، همین طور پشت سر هم آمده بودند. شاید برای بچه ها و خوانششان، حتی برای بزرگترها بهتر باشد که دسته بندی در چینش جملات داستان داشته باشیم.

و یک سؤال: چرا در داستان ها شخصیت های خوب دخترها هستند و شخصیت های بدجنس، پسرها؟ : )