
170,000 تومان10٪ تخفیف153,000 تومان

120,000 تومان10٪ تخفیف108,000 تومان
فلیبک الباکون: توسلات اصحاب سید الشهدا
80,000 تومان10٪ تخفیف72,000 تومان
مقتل و ذکر مصیبت ائمۀ معصومین (علیهم السلام) بهویژه امامحسین (علیه السلام) یکی از نابترین و حیاتیترین معارف دینی ماست. در بدو توجه به این معارف انسان غرق در شور و عاطفه است و این میان نگاهی بلند و طبعی روان میتواند از دل ذکر مصیبتها معارف دینی را کشف کند. مجموعۀ «فلیبک الباکون»، برگزیدهای از روضهها و توسّلات مرحوم حضرتآیهاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانی(رحمه الله علیه) است که در پایان سخنرانیهایشان در ایّام محرّم و صفر، ماه مبارک رمضان و… از سینهای مملو از عشق به خاندان اهلبیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت أباعبدالله(علیه السلام) بر زبان جاری شده است.
این مجلد مربوطبه اصحاب سیدالشهدا(علیه السلام) است. حبیببنمظاهر، مسلمبنعوسجه، زهیربنقین، وهب نصرانی، جون غلام امامحسین(علیه السلام) و حربنریاحی از اصحاب باوفای امامحسین(علیه السلام) هستند که ذکر مصیبت و بیان روضههای معظمله(رحمه الله علیه) دربارۀ ایشان در قالب این کتاب چاپ گردیده است.
این دفتر اختصاص به توسّلات حضرت استاد به خاندان اهل بیت (ع) دارد که در دو بخش مردان اهل بیت (ع) و مخدرات جمعآوری شده است. شخصیتها و موضوعاتی که در این مجلد به آن پرداخته شده است به ترتیب عبارتند از: مسلم بن عقیل (ع)، ورود قافلۀ اهل بیت (ع) به کربلا، عبدالله بن الحسن (ع)، قاسم بن الحسن (ع)، علی اصغر(ع)، حضرت علی اکبر (ع)، حضرت عبّاس (ع)، امام حسین (ع)، امام سجّاد (ع)، حضرت زینب (س) ، تنور خولی، میدان کوفه، مجلس عبیدالله، دیر راهب نصرانی، شام ، حضرت رقیّه (س)، بازگشت از شام، اربعین، بازگشت به مدینه.
موجود در انبار
somdn_product_pageبرشی از کتاب توسلات اصحاب سید الشهدا:
حبیببنمظاهر:
وقتی سلام زینب (علیها السلام) را به حبیب رساندند، این مردِ فهمیده، متوجّه شد قضیه از چه قرار است و آنها در چه تنگنایی قرار گرفتهاند. همانجا نشست روی زمین. این خاکها را برمیداشت و به سرش میریخت و میگفت: من که باشم که دختر علی (علیه السلام) برای من سلام برساند
مسلمبنعوسجه
حبیب چه کرد؟ رو کرد به رفیقاش گفت: مسلم! اگر این نبود که من هم ساعتی بعد به تو ملحق میشوم دلم میخواست تو وصیت میکردی و من به وصیتهایت عمل میکردم که من به رفاقتم عمل کرده باشم. میگویند: مسلم رمق زیادی در بدنش نداشت. نگاهی به صورت حسین(علیه السلام) انداخت، «وَ اَشارَ بِیدِهِ اِلَی الحسین(علیه السلام)»، و با دستش به حسین(علیه السلام) اشاره کرد. چه گفت؟ صدا زد: «اُوصِیکَ بِهَذَا»! دست از حسین برنداری! من تو را به حسین(علیه السلام) سفارش میکنم…
زهیربنقین
در تاریخ ندارد که امامحسین(علیه السلام) به زهیر چه فرمود؛ امّا وقتی برگشت دیدند این زهیر دیگر آن زهیر نیست. دستش را ولی اعظم الهی گرفته است. طبیب تمام نفوس عالم، این بیمار را شفا داده است. آمده، گفته دستت را به من بده! چنان صورت زهیر باز شده بود و نور از آن تلألؤ میکرد که مینویسند: «قد أشْرَقَ وَجْهُهُ»! این زهیر دیگر آن زهیر نیست. همین که رسید به کسانی که همراه او بودند گفت: من با همۀ شما خداحافظی میکنم. بروید. گفتند: زهیر چه شده؟! در جواب گفت: «قَد عَزَمْنا عَلی صُحْبَهِ الْحُسَین(علیه السلام)»؛ من میخواهم با حسین(علیه السلام) باشم.
وهب نصرانی
حسین(علیه السلام) عاشق است و عاشقساز. آمدند خدمت حسین(علیه السلام). حضرت ایستاده بود. این جوان عرض کرد: آقا! من میخواهم به میدان بروم، امّا همسرم نمیگذارد. با شما حرف دارد. همسرش میگوید: «یابن رسول الله!». من دو تا چیز از شما میخواهم که شما ضمانت کنید. اگر شما ضمانت کنید من با رفتن او مشکلی ندارم. اوّل اینکه من یقین دارم وهب اگر به میدان برود شهید میشود. من در این بیابان یک زن جوان هستم. شما ضمانت کنید که من هم در بین این بیبیها و این خانمهایی که با شما هستند باشم؛ یعنی زینب(علیها السلام) سرپرستی من را بکند. زینب(علیها السلام) باید قبول کند. اگر او خانمی من را قبول کند، من هم کنیزش خواهم بود.
دوم؛ من میدانم اگر وهب به میدان برود شهید میشود و اگر شهید شود جایش در بهشت است. شما در اینجا ضمانت کنید که روز قیامت من را فراموش نکند
جون غلام امامحسین(علیه السلام)
آقا! من عمری کاسهلیس شما بودم، حالا که در چنین موقعیت دشواری قرار گرفتهاید، دست از شما بردارم؟ نه! اصلاً. «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُکُمْ» _تعبیر خیلی عجیب است_ به خدا قسم دست از شما برنمیدارم؛ «حَتَّى یخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِکُمْ»؛ تا اینکه این خون سیاهم را با خون شما مخلوط کنم.
حربنیزیدریاحی
حرّ به میدان رفت. طولی نکشید که صدای حرّ بلند شد: یا حسین! حسین(علیه السلام) آمد، سر حرّ را به دامن گرفت. فرمود: «ما أخطأتَ اُمُّک حتّی سَمَّتکَ حُرّاً»؛ مادرت اشتباه نکرد که نام تو را حُر گذاشت؛ «أنتَ حُرٌّ فی الدُّنیا والاخرَه»؛ تو در دنیا و آخرت آزاده هستی.
وزن | 144 گرم |
---|---|
ناشر | |
نویسنده | |
قطع کتاب |
رقعی |
تعداد صفحه |
280 |
نوع جلد |
شومیز |
سال انتشار |
1398 |
نوبت چاپ |
سوم |
رده سنی |
بزرگسال |
شابک |
978-600-6940-51-9 |
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
محصولات مشابه
سیری در زندگانی امام حسن عسگری (علیه السلام)
25,000 تومان10٪ تخفیف22,500 تومان
تاریخ پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) دوره سه جلدی
1,200,000 تومان10٪ تخفیف1,080,000 تومان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.