برشی از کتاب وسعت آفتاب:
مامون مرد خواننده ای را آورده بود تا امام را مسخره کند. امام نگاهی به ریش بلندش کرد و گفت: ” از خدا بترس ریش دراز” دیگر تارهای عود نمی لرزید. نهیب امام بود که تار و پودش را می لرزاند. – از خدا بترس. – هم مضراب از دستش افتاد, هم عود, تا زنده بود آن دست برایش زنده نشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.