برشی از کتاب مامان مرا ببخشید:
« سه روز است که فرصت نکرده ام به وبلاگم سر بزنم. شاید هم می خواستم به شما یک فرصت بدهم تا برایم پیغام بگذارید. همه اش به آن لحظه ای فکر می کنم وبلاگم را باز کنم و ببینم شما برایم پیغام گذاشته اید. همه اش فکر می کنم شما برای من چی می نویسید. امروز دوباره با امید دیدن نامۀ شما سراغ وبلاگم آمدم و از تعجب شاخ درآوردم. سی و نه نفر برای شما نامه نوشته اند. می خواهم وقتی شما را پیدا کردیم؛ همۀ این نامه ها را با مقدمۀ خود شما چاپ کنم. بابا دوست ناشر زیاد دارد. اسم کتاب را هم شما اگر موافق باشید…»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.