برشی از کتاب وقتی بابا رئیس بود:
بابا تریف میکند بعد از آنکه معلم شده، آقای اسماعیلی که الان رئیس باباست و سید است و با آخوندها دوست است و هرازگاهی میرود برایشان رُوزه میخواند، معلمها را جمع میکرده در خانه خودش و وقتی ساواک پرسیده چکار میکنید، میگفته که: «ما داریم درباره مشکلات دانشآموزان و مدرسه حرف میزنیم». آقای قرائتی را هم که یک آخوند است و بلد است خوب حرف بزند، صدا میکرده بیاید خانهاش تا به معلمها درس اخلاق بدهد. آقای قرائتی بدون تختهسیاه نمیتوانسته حرف بزند و به معلمها میگفته: «شما چطور معلم هستید که در خانهتان تختهسیاه ندارید؟ من که آخوندم در خانهام سهتا تختهسیاه دارم».
سید اصغر –
خداقوت فراوان خدمت نویسنده کتاب.
عالی بود!
مخصوصا برای نوجوانان کتاب خیلی خوبیه.
مجنون امام حسین علیه السلام💚 –
خیلی عالی من خیلی این کتاب رو پسندیدم خیلی قلم خوب گیرایی داره پ خیلی قشنگ توصیف میکنه طوری که قشنگ تمام اون چیزایی که میگه تو دهنت نقش میبنده پ اینکه من از این شهید خیلی خیلی آرامش گرفتم و دوسش دارم خیلی خیلی خیلی خالص بودن