برشی از کتاب عروس کشون:
نه خانهداری بلده، نه جاروکشیدن، نه حتی شستن و پختن. قیافه هم که نداره. کاش بیشتر تحقیق کرده بودیم. به پسرم گفتم که این دختره تیکۀ ما نیست، به گوشش فرونرفت. حالا هم داره پسرم رو از ما جدا میکنه.
مادرشوهرها عمری زحمت پسرشان را میکشند و با هزار آرزو، شب دامادی آنها را جشن میگیرند؛ اما فکر میکنند هنوز پسرشان بچه است و مدام باید مراقب او باشند. به همین علت، عروس را بیش از آنکه فرزند خودشان بدانند، رقیبی میپندارند که باید شب عروسی، دم درِ حجله، عروسکشون کنند.
در جامعۀ ما رابطۀ خانوادۀ داماد و عروس حکایت پرغصهای است. بسیار خانوادههایی هستند که با همین تصورات اشتباه، کانون گرم خانوادۀ فرزندشان را به سردی کشاندهاند. اما چه عواملی موجب تنش و اختلاف بین مادرشوهر و عروس میشود؟ چگونه باید با هم در ارتباط باشند تا احساس مادر و فرزند بودن بین آنها حاکم شود؟ اگر دچار اختلاف شدند، به چه طریقی میتوانند معضلات را حل و درمان کنند؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.