گزیده متن نامه ای برای رها:
این بار نباید معلمی بودم که روبروی سیصد و پنجاه دختر نوجوان میایستد و حرف میزند. بیشتر دوست داشتم من هم کنار رها توی صف بایستم، میخواستم این بار من کنارشان باشم نه معلم و مدیرشان… . کاغذی را برداشتم و روی آن چند سطر نوشتم و به سمانه دادم تا برای رها ایمیل کند: «دخترم رها… ممنون که حالم را پرسیدی دو سه ماهی هست که از کما بیرون آمدم و حالم بهتر است. خوشحالم که هدفت را انتخاب کردهای انشالا دعای شهدا هم همراهت باشد و در کنکور موفق شوی. یکی دو ماهی به من صبر بده دارم برای تو ودوستهایت چیزهایی مینویسم که به دستت میرسد انشاءا… که جواب سؤالهایتان را بگیرید. دعاگوی تو… زینب محب»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.