برشی از کتاب:
«سال ۷۴ بود و به مشکل خورده بودیم و باید خانه را میفروختیم، در حال جمعکردن وسایل بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد، مش گوهر بود ناراحتی را بهوضوح میشد در صورتش دید بدون هیچ مقدمهای شروع کرد به عتاب کردن که چرا میخواین این خونه رو بفروشید؟!… نکنید! این خونه، خونه امام زمانه… نباید بفروشیدش…»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.