کتاب دو انگشت روی یک ماشه، اثری ارزشمند و ماندگار به قلم حسین و حسن شیردل است که ماجرایی خواندنی و متفاوت را از زبان سیروس شهبازی از دوران دفاع مقدس روایت می کنند. این کتاب حکایت روزگار نوجوانی و جوانی، کودکی بازیگوش و جسور بنام سیروس شهبازی است که در یک خانواده ترک زبان متولد شد و در همان دوران کودکی به شهر بابل مهاجرت کردند و در عالم کودکی با سید احمد از دوستان خود به عشق اسلحه خود را به جبهه رساند. سیروس شهبازی طی سالهای جنگ در واحد ۱۰۶ حضور داشته و روزهای نوجوانی و جوانی اش درگیر عشقی زمینی است. عشقی آمیخته با بازیگوشی های ویژه و جنگی که او به وضوح در این روایت ظریف و نازک حضور دارند و همهی آن رمز و رازهای عاشقانه فقط کمی قبل از مجروحیت سنگینش به ازدواج و پیوند می رسد. روحیه شاد و شیطنت های ساده سیروس در دوران حضورش در جبهه و حتی در بیمارستان و نگاه متفاوت او در آن فضا و دلبریهایی که فقط یک مرد جنگی می تواند با اراده و صبوری، با آن شرایط دست و پنچه نرم کرده و آن اتاق سفید و ساکت را که لبریز سختگیری هاست به محل امن، شاد و دنجی برای حل کردن مشکلات روحی و روانی و جسمی دوستان، مجروحان و هم پیاله های خود تبدیل کند.
یادم هست خانم سعید هروقت که سعید برمی گشت از مرخصی کیک درست می کرد و می فرستاد. گاهی هم به وسیله ی پست، کیک را می فرستاد. دل همسرانشان مدام در گرو شوهرانشان بود. برای ما که هنوز مجرد بودیم تکان دهنده بود این رابطه عاشقانه و عارفانه حتی! به سعید نگاه می کردم. گویی لحظه ای از یاد همسر و فرزندش بیرون نمی رود. علاقه ی عجیبی – حتی وابستگی زیادی – در او می دیدم. سعید آن کیکی که همسرش درست می کرد را خیلی دوست داشت. کیک بسته بندی شده دست سعید می رسید. تا در جعبه را باز می کرد، بوی تازه ی کیک و عطر آن هرم گرمای داخل اتاق را کناری میزد و حس خانه را در همه زنده می کرد. تقسیم می کرد و به همه یک تکه هرچند کوچک می داد. می خوردیم و تشکرمان تمامی نداشت. خیلی خوشمزه بودند آن کیک ها. وقتی از طعم کیک تعریف می کردم، سعید می گفت: آره خیلی خوشمزه اس نه؟ تو هم ازدواج کن، بهت میگم. وقتی خانمت برات درست کنه بیشتر مزه میده. میگفتم: ….
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.