برشی از کتاب :
فکرش را بکن.
سر سه راهی کارخانه نمک، آتش دارد از چهار طرف میآید.
صاف دستش را گذاشته همانجا و میگوید «الّا و بلّا باید سنگر رو همینجا درست کنید، وسط سه راهی.»
هرچه میگوییم «سید! همه حجم آتیش اینجاست، نمیشه.»
گوشش بدهکار نیست.
یک کله روی حرفش مانده و میگوید
«حجم آتیش مهم نیست. فرمانده باید جایی باشه که به نیروهاش اشراف داشته باشه.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.